دومین مسافرت شمال با نفسم
عزیزم امسال برای دومین بار با تو عزیزم رفتیم شمال با عمه ها و بابا حسین و مامان شهناز. رفتیم تابهت جاهای دیدنی کشورمون را نشونت بدم، صبحانه را دوباره رفتیم روستای دیدو ، متأسفانه برکه خشک شده بود اما جنگلش و سرسبزیش همچنان باقی بود، با عمو امیر و نیایش کلی بازی کردی بهتون خوش گذشت. حرکت های جدید یاد گرفتی مثلا نانای می کنی و میرقصی، تازه یادگرفتی بگی عمو، نفسم تا حالا این چند کلمه را یاد گرفتی: ماما ، بابا ، عزیز به مامان فاطمه میگی ، عمه ، دایی ، عمو، جیز ، تاب تاب ، بو ، بد ، به به . خلاصه که برای خودت کلی سخنگو شدی نفسم. راستی تو این سفر دندون هفتمتم در آمد پایین سمت چپ. ...
نویسنده :
مامان سمیرا
1:37